دست نوشته های یک دیوانه

بیه مَرَه یاری بَدَن / می دیلِ دیلداری بَدَن

که زندیگی همش غمه / ای دونیا غم می همدمه

نَنی چوجور غم دَرَمه / تَرَه می وَر کم دَرَمَه

می آرزو می دیل خوشی / هَنَه که تو بایی نیشی

اَ حَرفِه باز بوگوفتمه، فارَس مَرَه بوسوختَمِه بوسوختَمِه، چَرَه نایی تو

بایی دوباره پا گیرم،  تی دستانه حنا گیرم ... حنا گیرم ... اگر بایی تو

بیه مَرَه یاری بَدَن / می دیلِ دیلداری بَدَن

که زندیگی همش غمه/که زندیگی همش غمه

که زندیگی همش غمه/همش غمه/همش غمه

 

"شاهین نجفی"

 

+نوشته شده در دو شنبه 15 مهر 1392برچسب:,ساعت22:38توسط حسام.ت |
«پونِز»

حالم این روزا حالِ خوبی نیست، مثل حالِ عقاب، بی‌پرواز
شکلِ حالِ «ژوکوند»، بی‌لبخند، مثل احوالِ تار بی‌«شهناز»

دود می‌شه کلمبیا هر روز، بینِ نخ‌های پاکتِ کِنتم
سقط می‌شد ترانه‌ای هر شب توی گیلاسِ سبزِ اَبسنتم

زندگیم مثلِ بیخ‌دیواری، تو یه تاریخِ تلخِ و تکراری
با هر اسمی دوبار می‌میرم: دو «محمد»، دو بار «مختاری»

اون شبی که صدای «نسرین» داشت، تو یه سلول سرد می‌پژمرد
بی‌.بی‌.سی تیترِ اولش این بود: «ممه‌ی آنجلینا رو لولو بُرد!»

من سفر کردم از ترانه شدن، کوچ کردم به سرزمینِ سکوت
با گذرنامه‌ای که رو جلدش جای «ایران» نوشته بود «لی‌لی‌پوت»

کشوری که تو اون ستاره می‌شن با دوتا فیلم بندتنبونی
آدماش برگزیده می‌شن با قاشقِ داغِ روی پیشونی

همه‌ی عمرشونو پُز می‌‌دن به یه لوحِ گِلیِ گندیده
«رستمن»، قاتلای «سهرابی» که به ساز اونا نرقصیده

«جَکو» با لوبیای سحرآمیز، کاشتن توی خاکِ ناباور
پیچکِ سبزشون به ابرا رسید، تا چه غولی پایین بیاد آخر

شعبده‌بازی تو لباسِ سفید، دلقکی با کلاهِ شیپوری،
یه رابین‌هودِ سر به راه شده، یا گوریلِ بنفشِ انگوری...

شادی‌مون قدِ توپِ فوتبال و پرچمِ سرزمینمون چینی
من هنوزم یه پونزم روی صندلیِ معلم دینی!

حالم این روزا حالِ خوبی نیست، قلوه سنگی تو کفشِ این دنیاس
من به روزای شاد مشکوکم، شک دارم ختمِ ماجرا این‌جاس
 
 
من سفر کردم از ترانه شدن، کوچ کردم به سرزمینِ سکوت
با گذرنامه‌ای که رو جلدش جای «ایران» نوشته بود «لی‌لی‌پوت»
 
 
خواننده / آهنگساز :شاهین نجفی
تنظیم‌کننده : مجید کاظمی
ترانه‌سرا : یغما گلرویی
+نوشته شده در دو شنبه 15 مهر 1392برچسب:,ساعت21:58توسط حسام.ت |

خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من            ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت

+نوشته شده در دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:,ساعت1:58توسط حسام.ت |

تو این فکر بودم که با هر بهونه

یه بار آسمونو بیارم تو خونه

حواسم نبود که به تو فکر کردن

خود آسمونه خود آسمونه

 

تو دنیای سردم

به تو فکر کردم

که عطرت بیاد و

بپیچه تو پارچه

بیای و بخندی

تو باز خنده هاتو

مثل شمعدونی بزارم رو طاقچه

به تو فکر کردم به تو آره آره

به تو فکر کردم که بارون بباره

به تو فکر کردم دوباره دوباره

به تو فکر کردن عجب حال داره

تو و خاک گلدون با هم قوم وخویشین

من و باد و بارون رفیق صمیمیم

از این برکه باید یه دریا بسازیم

یه دریا به عمق یه عشق قدیمی

دوست داشتم با تموم وجودم

غزیزم هنوزم تو رو دوست دارم

الهی همیشه کنارتو باشم

الهی همیشه بمونی کنارم

به تو فکر کردم به تو آره آره

به تو فکر کردم که بارون بباره

به تو فکر کردم دوباره دوباره

به تو فکر کردن عجب حال داره

 

 

"ترانه سرا : حسن صفا"

 

+نوشته شده در پنج شنبه 28 شهريور 1392برچسب:,ساعت22:20توسط حسام.ت |

این دوازده تا شعر از کتاب مجموعه شعر های کامران رسول زاده هستش که از 50 شعر اولش انتخاب شده و از نظر من از بقیه قشنگ تر بود . یه جورایی سوز داره ...

 

مرگ

همین زندگی ست

که بی تو

سر میکنم...

***

گریه کار کمی ست

برای توصیف رفتنت...

دارم به رفتار پر شکوهی

شبیه مرگ

فکر میکنم...

***

به کسانی که فکر میکنند

تو

ساخته ی توهمات منی

میخندم.

من

هر روز

به تمام مردم دنیا

میخندم...

***

به حرف های مردم کاری نداشته باش...

به زیباییت ادامه بده

میان خیال های شبانه ام...

***

من عاشق تو نیستم،

فقط

تو را به بند _ بند بودنم اضافه کرده ام

چنان که بی تو

بودنم

دروغ کهنه ای ست

شکل زندگی...

***

من ابر باروری هستم

که هر جای شهر یاد تو می افتم

باران می بارد...

***

جهان

از چشم های تو شروع می شود

و جایی در امتداد آشفتگی موهات

به باد می رود...

***

دوستت ندارم،

این دروغ بزرگی ست

که جز تو

کسی باورش نکرد

حتی همین خودم،

که دوستت دارم...

***

این همه زیبایی به چه کار تو می آید!؟

فکرنمی کنی

باید زیباییت را

با خودم به گور ببرم...؟

***

خودم را کشتم

که به تو برسم

اما...

حالا دارم مثل یک مرده

زندگی میکنم

***

برای تو نخواهم جنگید

اما

خواهم مرد...

***

جهان حجم سنگینی

از نبودن توست

که دارم بی دلیل به دوش میکشم...

+نوشته شده در چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:,ساعت11:58توسط حسام.ت |

یک نظر بر یار کردم یار نالیدن گرفت

یک نظر بر ابر کردم ابر باریدن گرفت

یک نظر بر باد کردم باد رقصیدن گرفت

یک نظر بر کوه کردم کوه لرزیدن گرفت

کوه لرزیدن گرفت...کوه لرزیدن گرفت...کوه لرزیدن گرفت...

یک نظر بر یار کردم یار نالیدن گرفت

یک نظر بر ابر کردم ابر باریدن گرفت

یک نظر بر بــــاد کردم باد رقصیدن گرفت

یک نظر بر کوه کردم کوه لرزیدن گرفت

یار نالیدن گرفت...ابر باریدن گرفت...باد رقصیدن گرفت...کوه لرزیدن گرفت...

تکیه بر دیوار کردم خاک بر فرقم نشت

خاک بر فرقش نشیند آنکه یار از من گرفت

تکیه بر دیوار کردم خاک بر فرقم نشت

خاک بر فرقش نشیند آنکه یار از من گرفت

خاک بر فرقش نشیند آنکه یار از من گرفت

 

رنگ زدم را ببین برگ خزان را یاد کن

با بزرگان کم نشین افتادگان را یاد کن

مرغ صیاد توام افتاده ام در دام عشق

یا بکش یا دانه ده یا از قفس آزاد کن...

یا بکش یا دانه ده یا از قفس آزاد کن...

 

 

"حامد بهداد_گروه دارکوب"

+نوشته شده در سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,ساعت19:12توسط حسام.ت |

خدایا هرکس به یادم هست به یادش باش

اگر کنارم نیست کنارش باش

اگر تنهاست پناهش باش

واگر غم داشت تو غمخوارش باش

+نوشته شده در چهار شنبه 30 مرداد 1392برچسب:,ساعت10:35توسط حسام.ت |

رفاقت ها بوی خیانت می دن
نه نگو توی قیافت دیدم
یکی راست حسینی بهم بگه
که معنی رفیق رو کیا فهمیدن

ای کاش که بتونم دلیل
نامردی ها رو بدونم همین
تا دو نفر رو با هم آشنا کردیم
تیم شدن که بد منو بکوبن زمین

قلبت رو عشقت رو حست رو وقتت رو هزینه کن
که آخرم بره با یکی دیگه تنهایی بشه نصیبمون ؟
زندگیت یه جزیره بود
قدم زدم در مسیر تو
که با لبخند بهم بگی همه اینا وظیفه بود؟؟؟
یزیدتو

 

"یاس-آمین"

+نوشته شده در سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:,ساعت12:43توسط حسام.ت |

هر کی پرسید سلام چطوری ؟؟؟
جواب یک کلام دکوری
شکر یعنی داغونی
ممکنه از زندگی هر آن ببری

"یاس-آمین"

 

 

+نوشته شده در سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:,ساعت12:36توسط حسام.ت |

زیباترین قسم سهراب سپهری:

نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی...

به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت....

غصه هم میگذرد،آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...

لحظه ها عریانند.

به تن لحظه خود ،جامه اندوه مپوشان هرگز

+نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت12:45توسط حسام.ت |
گـفـتـی کـه دل تـنـگـی نـکـن

آخ مـگـه مــیــشــه نـازنــیــن

حــال پــــریـــشـــون مــــنـــو

نـــدیـــدی و بـــیـــا بــبــیـــن
 
"ابی"
 
+نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت12:26توسط حسام.ت |

فکر من مثل تو درگیره

فکر تو مثل من آشوبه

عاشقی سخته تو این اوضاع

اما واسه هر دومون خوبه

 

"ترانه سرا : محمد کاظمی"

"صدا:بهنام صفوی و شهرام شکوهی"

+نوشته شده در پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:,ساعت14:14توسط حسام.ت |

ما هردو درگیر یه کابوسیم

باید یکم از غصه خالی شیم

این بهترین راه فرار ماست

ما  عاشق چشمای هم میشیم

تو چشمای هم خیره میمونیم

مثل دوتای دیونه همدرد

اما حواس هردومون باز هست

درگیر چشمای یکی دیگست

 

"ترانه سرا : محمد کاظمی"

"صدا:بهنام صفوی و شهرام شکوهی"

+نوشته شده در پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:,ساعت14:13توسط حسام.ت |

ما محرم اسرار هم میشیم

چیزی واسه از دست دادن نیست

من مثل تو از عشق خط خوردم

اونی که میخوام عاشق من نیست

تو مثل من زخم زبون خوردی

اونی که میخواستی باهات بد کرد

دستای عشقت تازشد چسبید

دستای لرزون تو رو رد کرد

 

"ترانه سرا : محمد کاظمی"

"صدا:بهنام صفوی و شهرام شکوهی"

+نوشته شده در پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:,ساعت14:12توسط حسام.ت |
رباعی

گر زری و گر سیم زراندودی ، باش 
 گر بحری و گر نهری و گر رودی باش 
 در این قفس شوم ، چه طاووس چه بوم 
چون ره ابدی ست ،‌هر كجا بودی ، باش

 

 

"مهدی اخوان ثالث"


+نوشته شده در شنبه 8 تير 1392برچسب:,ساعت13:26توسط حسام.ت |

باز باران٬ با ترانه میخورد بر بام خانه

خانه ام کو؟ خانه ات کو؟ آن دل دیوانه ات کو؟

روزهای کودکی کو؟ فصل خوب سادگی کو؟

یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین؟

پس چه شد دیگر٬ کجا رفت؟

خاطرات خوب و رنگین

در پس آن کوی بن بست در دل تو٬ آرزو هست؟

کودک خوشحال دیروز ،غرق در غمهای امروز

یاد باران رفته از یاد ،آرزوها رفته بر باد

باز باران٬ باز باران میخورد بر بام خانه

بی ترانه ٬بی بهانه، شایدم گم کرده خانه

+نوشته شده در سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:,ساعت16:49توسط حسام.ت |

 

کسی کز عشق خالی شد فسردست     گرش صد جان بود بی عشق مردست

 

 

***

 

 

زندگی عشق عجب زندگی است     زنده که عاشق نبود زنده نیست

 

 

***

 

 

زنده نه آن است که جانی در اوست     اوست که از عشق نشانی در اوست

 

 

***

 

 

دردم از یار است و درمان نیز هم     دل فدای او شد و جان نیز هم

 

 

***

 

که باشم من که مانم یا نمانم     ترا خواهم که در عالم بمانی

+نوشته شده در جمعه 17 خرداد 1392برچسب:,ساعت21:5توسط حسام.ت |

من به چشمان پر از مهر تو عادت دارم             به تو و طرز نگاه تو ارادت دارم
عطش حسرت دیدار تو را پایان نیست              اشتیاق است که هر لحظه به تو،من دارم

 

+نوشته شده در چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت13:55توسط حسام.ت |