دست نوشته های یک دیوانه

یک نظر بر یار کردم یار نالیدن گرفت

یک نظر بر ابر کردم ابر باریدن گرفت

یک نظر بر باد کردم باد رقصیدن گرفت

یک نظر بر کوه کردم کوه لرزیدن گرفت

کوه لرزیدن گرفت...کوه لرزیدن گرفت...کوه لرزیدن گرفت...

یک نظر بر یار کردم یار نالیدن گرفت

یک نظر بر ابر کردم ابر باریدن گرفت

یک نظر بر بــــاد کردم باد رقصیدن گرفت

یک نظر بر کوه کردم کوه لرزیدن گرفت

یار نالیدن گرفت...ابر باریدن گرفت...باد رقصیدن گرفت...کوه لرزیدن گرفت...

تکیه بر دیوار کردم خاک بر فرقم نشت

خاک بر فرقش نشیند آنکه یار از من گرفت

تکیه بر دیوار کردم خاک بر فرقم نشت

خاک بر فرقش نشیند آنکه یار از من گرفت

خاک بر فرقش نشیند آنکه یار از من گرفت

 

رنگ زدم را ببین برگ خزان را یاد کن

با بزرگان کم نشین افتادگان را یاد کن

مرغ صیاد توام افتاده ام در دام عشق

یا بکش یا دانه ده یا از قفس آزاد کن...

یا بکش یا دانه ده یا از قفس آزاد کن...

 

 

"حامد بهداد_گروه دارکوب"



نظرات شما عزیزان:

alireza
ساعت1:26---14 شهريور 1392
جلوی بعضی خاطره ها باید نوشت :



آهسته یادآوری شود ...خطر ریزش اشک !!!


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,ساعت19:12توسط حسام.ت |