دست نوشته های یک دیوانه

تو این فکر بودم که با هر بهونه

یه بار آسمونو بیارم تو خونه

حواسم نبود که به تو فکر کردن

خود آسمونه خود آسمونه

 

تو دنیای سردم

به تو فکر کردم

که عطرت بیاد و

بپیچه تو پارچه

بیای و بخندی

تو باز خنده هاتو

مثل شمعدونی بزارم رو طاقچه

به تو فکر کردم به تو آره آره

به تو فکر کردم که بارون بباره

به تو فکر کردم دوباره دوباره

به تو فکر کردن عجب حال داره

تو و خاک گلدون با هم قوم وخویشین

من و باد و بارون رفیق صمیمیم

از این برکه باید یه دریا بسازیم

یه دریا به عمق یه عشق قدیمی

دوست داشتم با تموم وجودم

غزیزم هنوزم تو رو دوست دارم

الهی همیشه کنارتو باشم

الهی همیشه بمونی کنارم

به تو فکر کردم به تو آره آره

به تو فکر کردم که بارون بباره

به تو فکر کردم دوباره دوباره

به تو فکر کردن عجب حال داره

 

 

"ترانه سرا : حسن صفا"

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در پنج شنبه 28 شهريور 1392برچسب:,ساعت22:20توسط حسام.ت |